ضمن خوش آمد گویی به هم کلاسی ها افتتاح وب لاگ رو تبریک می گم....
ضمن خوش آمد گویی به هم کلاسی ها افتتاح وب لاگ رو تبریک می گم....
خوابگاه عفت
ه
خوابگاه یاس
كوك كن ساعت خویش !
كوك كن ساعت خویش !
اعتباری به خروس سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
كوك كن ساعت خویش !
كه مـؤذّن، شب پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب
كوك كن ساعت خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
كه سحر برخیزد
شاطران با مدد آهن و جوش شیرین
دیر برمی خیزند
كوك كن ساعت خویش !
كه سحرگاه كسی
بقچه در زیر بغل، راهی حمّامی نیست
كه تو از لِخ لِخ دمپایی و تك سرفه ی او
برخیزی
كوك كن ساعت خویش !
رفتگر مُرده و این كوچه دگر
خالی از خِش خِش جاروی شب رفتگر است
كوك كن ساعت خویش !
ماكیان ها همه مست خوابند
شهر هم . . .
خواب اینترنتی عصر اتم می بیند
كوك كن ساعت خویش !
كه در این شهر، دگر مستی نیست
كه تو وقت سحر، آنگاه كه از میكده برمی
گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیر لبش برخیزی
كوك كن ساعت خویش !
اعتباری به خروس سحری نیست دگر ،
و در این شهر سحرخیزی نیست
...
منبع:پاتوق مکانیک90
تا حالا دقت کردین
وقتی تو یه جمعی یکی میگه تلوزیونو کمش کن،یکی دیگه از اون ور میگه: اصن خاموشش کن...
تا حالا دقت کردین
وقتی واسه دل خودت موهاتو درست میکنی، چقدر خوشگل میشی. ولی وقتی میخوای بری مهمونی یا عروسی بعد از 3 ساعت کلنجار رفتن شبیه خربزه میشی...
تا حالا دقت کردین
یکی از سرگرمی های خاص مردم ایران اینکه: وقتی از مطب دکتر میان بیرون، حساب کنن ببینن دکتره روزی چقدر درامد داره...
تا حالا دقت کردین
چقدر حرص اوره که سر غذا دقیقا همون چیزی رو برمیدارن که تو کلی تو ذهنت واسش نقشه کشیده بودی...
تا حالا دقت کردین
شیرین ترین قسمت خواب اون 5 دقیقه ی بعد از آلارم موبایله...
تا حالا دقت کردین
وقتی داری درس میخونی و به یه صفحه ی عکس دار میرسی، چه حالی میکنی که اون صفحه نصفست...
تا حالا دقت کردین
وقتی احساس میکنین گم شدین، اول ضبط ماشینو کم میکنین...
تا حالا دقت کردین
وقتی سوهان میخوری 95% ش میره لای دندونا و فقط 5% ش نصیب معده میشه...
تا حالا دقت کردین
تا آرایشگر روپوشو میندازه رومون، دماغمون خارش میگیره...
" با بدی های دیگران دل خویش را به سیاهی نیالاییم، همواره ساز سادگیمان کوک باشد و نگاهمان امیدوار. "
فكر ميكنين پسرا و دخترا چه جوري نيمرو درست ميكنن؟ |
دخترها: |
I could stay awake just to hear you breathing
Watch you smile while you are sleeping
While you're far away and dreaming
I could spend my life in this sweet surrender
I could stay lost in this moment forever
Where every moment spent with you is a moment I treasure
Don't want to close my eyes
I don't want to fall asleep
Cause I'd miss you babe
And I don't want to miss a thing
Cause even when I dream of you
The sweetest dream will never do
I'd still miss you babe
And I don't want to miss a thing
Lying close to you feeling your heart beating
And I'm wondering what you're dreaming
Wondering if it's me you're seeing
Then I kiss your eyes
And thank God we're together
I just want to stay with you in this moment forever
Forever and ever
I don't want to close my eyes
I don't want to fall asleep
Cause I'd miss you babe
And I don't want to miss a thing
Cause even when I dream of you
The sweetest dream will never do
I'd still miss you babe
And I don't want to miss a thing
I don't want to miss one smile
I don't want to miss one kiss
I just want to be with you
Right here with you, just like this
I just want to hold you close
Feel your heart so close to mine
And just stay here in this moment
For all the rest of time Yeah yeah yeah
I don't want to close my eyes
I don't want to fall asleep
Cause I'd miss you babe
And I don't want to miss a thing
Cause even when I dream of you
The sweetest dream will never do
I'd still miss you babe
And I don't want to miss a thing
I Don't want to close my eyes
I don't want to fall asleep
Cause I'd miss you babe
And I don't want to miss a thing
Cause even when I dream of you
The sweetest dream will never do
I'd still miss you babe
And I don't want to miss a thing
Don't want to close my eyes
I don't want to fall asleep
And I don't want to miss a thing
این نوشته ها مربوط به یک گروه در یکی از شبکه های اجتماعیه... به اسم "شما یادتون نمیاد". بیشتر اعضای گروه متولد دهه پنجاه هستند و یک عالمه خاطرات مشترک دارند که اونجا با هم به اشتراک میگذارند، اینها تعداد کمی از هزاران خاطره ای هست که افراد مختلف اونجا نوشتند. ممکنه بعضیهاش رو بزرگترها یا حتی خود ما هم به یاد بیاریم. امیدوارم خوشتون بیاد و شما هم یادتون بیاد !!!
شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم...
شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم
شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم.....
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم
شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.
شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام ...
بقیه در ادامه مطلب...
اهل دانشگاهم
رشته ام علافیست
جیب هایم خالیست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب می فهمم سهم آینده ی من بیکاریست
من نمیدانم که چرا می گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
باید از مردم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
و به آنها فهماند
که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم وهنر خندیدم
" باید اینجا به همکلاسی های عزیز توضیح بدم که متن بالا فقط جهت طنز هست. و من واقعا به سهراب سپهری خیلی ارادت دارم. اینو گفتم که فکر نکنید قصد مسخره یا تحقیر اشعار ایشون رو داشتم. "
تعداد صفحات : 4